این جملات را که در شرایط واقعی، توسط مذاکرهکنندگان مورد استفاده قرار گرفته است در نظر بگیرید: «با جک اصلا نمیتوان کار کرد»، «لری همیشه وقتی که برای بودجهبندی با او جلسه دارم، تبدیل به یک آدم عوضی میشود»، «الیزابت که یکی از تامینکنندگان ما است، در جلسه مذاکره فروش، یک انسان کاملا روانی است.»
این جملات، همگی به شخصیت طرف مقابل اشاره دارند. پیشفرض چنین جملاتی این است که طرف مقابل، بهدلیل ویژگیهای شخصیتی خود، چنین رفتاری را از خود بروز میدهد. خطرناکترین کلمه در اینگونه اظهار نظرها، کلمه «همیشه» است. وقتی که میگویید فلان شخص همیشه این گونه رفتار میکند، در واقع معتقدید رفتار وی در شخصیت او ریشه دارد و نه در شرایط محیطی. این سبک حرف زدن، صرفا به ترور شخصیت طرف مقابل منجر میشود.
راهحل چیست؟ به جای حرف زدن در مورد شخصیت طرف مقابل، در مورد رفتارهای او صحبت کنید. این جملات همگی در مورد رفتارهای طرف مقابل صحبت میکنند: «من از اینکه جک چند دفعه و بهصورت متوالی دیر به جلسه میرسد ناراحت هستم»، «من شیوه رفتار لری با سایر اعضای جوانتر تیمش را قبول ندارم»، «وقتی الیزابت بعد از رسیدن به توافق و دادن تعهد به قولش عمل نمیکند، خیلی ناراحت و عصبانی میشوم.»
در مورد احساسات خود صحبت کنید
وقتی به طرف مقابل میگویید: «تو مثل دیوانهها رفتار میکنی»، «او به همه حمله میکند»، «او حوصله من را سر میبرد»؛ تمام مسوولیت رفتارهای خود را نیز بر گردن کس دیگری میاندازید. سعی کنید با پذیرفتن مسوولیت احساسات خود نسبت به دیگران، بخشی از مسوولیت اتفاقات منفی ایجادشده در یک رابطه را بهعهده بگیرید. حتی وقتی نمیتوانید احساسات خود را تغییر دهید، میتوانید لااقل مسوولیت آنها را بپذیرید.
رفتارهای خود را تغییر دهید
حتما تا به حال مجبور شدهاید بر حسب شرایط زندگی، روابط بغرنجی با دیگران برقرار کنید، روابطی که برای حفظ کسبوکار مجبور میشوید به آن تن دهید، اما بهدلایل مختلف برایتان اضطراب ایجاد میکند. شاید تلاشهایتان برای تغییر و بهبود احساستان نسبت به طرف مقابل، با شکست مواجه شده باشد. ممکن است مدتهای طولانی با خودتان در مورد آن رابطه و نحوه مدیریت آن، صحبت کرده باشید. ممکن است به خودتان قول داده باشید که احساستان را نسبت به طرف مقابل تغییر دهید. اما هنوز هم نسبت به آن شخص احساس بدی دارید. این کاملا طبیعی و منطقی است که نسبت به کسی، احساس ناراحتی یا نفرت داشته باشید. لااقل فعلا تلاش نکنید آن احساس را تغییر دهید. در عوض بکوشید رفتار خود را تغییر دهید. در این شرایط، رفتاری انفعالی نداشته باشید. به این فکر کنید که در ۱۰ روز آینده ممکن است چه نوع همکاریهایی با آن شخص داشته باشید.
به برخی از این کارها فکر کنید: شاید بتوانید در دفتر او توقفی کوتاه داشته و در کنار هم چای بنوشید؛ شاید بتوانید برای کارمند آن شخص یک ایمیل بفرستید و از یکی از رفتارهای قابل تحسین او تعریف کنید؛ شاید بتوانید با رئیس آن شخص صحبت کرده و از خوبیهای او بگویید. حتی میتوانید یک گام بیشتر در مسیر مسوولیتپذیری بردارید و دفعه بعد که با آن شخص صحبت میکنید، با او در مورد اینکه چطور میتوان روابط موجود را بهتر کرد، صحبت کنید.
تفاوتهای شخصیتی افراد را همیشه در نظر بگیرید
همیشه خوب است به یاد داشته باشیم که هیچ انسانی بینقص نیست و از سویی دیگر، نباید تفاوتهای بین دیدگاه خودمان با دیگران را نادیده بگیریم. بهعنوانمثال یک رفتار یا حرف ممکن است از نظر شما مناسب باشد و از دید همکارتان بسیار بد جلوه کند یا برعکس. به همین دلیل بسیار مهم است که قبل از هر چیزی تلاش کنید تا شخصیت افرادی که با آنها هر روز سروکار دارید را تا حد معقولی بشناسید. با این کار، متوجه میشوید اگر رفتار بدی از سمت همکار یا مدیرتان سر زده است، قصد توهین به شما را داشته یا بدون قصد یا نیت خاصی، آن رفتار را مناسب دیده است.
البته بدیهی است که بعضی از رفتارها از نظر همه انسانها نامناسب هستند و ربطی به تفاوت شخصیتها ندارد. بهعنوانمثال اگر همکارتان سر شما داد بزند، بدون شک رفتار نامناسبی از خود بروز داده است.
بااینحال تلاش کنید تا در محیط کارتان از نقطه امن خود خارج شوید و مخصوصاً نسبت به کسانی که حس خوبی به آنها ندارید و از آنها خوشتان نمیآید، شناخت پیدا کنید. با این کار، به دنبال شباهتهایی بین خود و همکارتان باشید. این راهحل در برخی موقعیتها جوابگو است و در کمال تعجب ممکن است بعدازاین شناخت، با آنها دوست شوید یا حداقل حس بدی نسبت به آنها نداشته باشید.
تا حد ممکن مشکل را شخصی نکنید
همانطور که در قسمت قبل به آن اشاره کردیم، ممکن است گاهی رفتارهایی از همکار یا رئیسمان سر بزند که از نظر هرکسی نامناسب باشد و باعث رنجش ما بشود. بااینحال نکته اصلی این است که رفتار آنها را تا حد ممکن شخصی نگیرید؛ زیرا اغلب این رفتارها به دلیل خصومت شخصی با شما نیست و دلایل متفاوتی دارد. بهعنوانمثال رفتار آنها میتواند ناشی از مسائل دوران کودکی، الگوهای ضعیف شخصیتی یا عدم اعتمادبهنفس باشد.
این حرف بدین معنا نیست که هر رفتاری را از سوی آنها ببخشید یا همیشه در مقابل با آنها خوب باشید؛ بلکه بیشتر مربوط به آرامش درونی شما و راحت بودنتان در محل کار است. در حقیقت نکته اصلی اینجاست که مدام به رفتار آنها فکر نکنید یا خیال نکنید که شما کاری کردهاید که همکارتان با شما بد برخورد کرده است. سعی کنید مسئله را فراموش کنید و حد و مرزهای خود را با آن ها محکمتر از قبل مشخص کنید.
سایر راهکارهای مناسب
اگر نکاتی که پیشازاین گفته شد تغییری در روابط شما و همکارتان یا درستتر شدن اوضاع ایجاد نکرد و متوجه شدید که مشکل به دلیل تفاوت در دیدگاهها نیست، باید به فکر راهحلهای دیگری باشید. در ادامه به چندین راهکار مناسب برای این مشکل اشاره کردهایم.
درمیانگذاشتن مشکل
در صورت وجود مشکل یا رفتار نامناسب از سوی همکارتان، سعی کنید با او صحبت کنید. بدون شک این کار سخت است و به همین راحتی نمیتوان آن را به مرحله عمل رساند؛ اما با قدمهای کوچک میتوان آن را عملی کرد. بهعنوانمثال این شخص را برای صرف یک لیوان چای دعوت کنید و در یک محیط خصوصی و امن مشکل را مطرح کرده و برای آن دنبال راهحل باشید.
درست است که این وضعیت میتواند کاملاً ناخوشایند باشد و هر دوی شما در طول آن معذب باشید؛ اما مشاهده خواهید کرد که بعدازاین کار چگونه هم محیط کار برای شما بهتر میشود و هم روابط خود را بهبود میبخشید.
توجه داشته باشید که اگر همکار شما مایل به صحبت یا صلحکردن نیست، شما مسئولیت خود را به طور کامل انجام دادهاید و اگر همچنان رفتار او آزاردهنده بود به سراغ راهکارهای بعدی بروید.